مراقبه \بند پنجم\

هر چیزی که هست ،

اسمی خاص از اسم های بی شمار

خداوند است.

همه ی اسم های خداوند

مسمایی واحد دارند.

آن مسمای واحد ، خداست.

آن مسمای واحد ، تویی.

پرنده ای که صبح لب بام خانه ی تو

می نشیند ، یکی از اسم های خداوند

است، اسمی از اسم های تو.

تو ، با دیدن آن پرنده ، اسمی از

اسم های خداوند را صدا می زنی ؛

خود را صدا می زنی.

چشم تو مدام به چیزها می افتد ،

بنا بر این ،

تو مدام خدا را می خوانی ،

بی آنکه خود بدانی .

او مدام در برابر چشمان تو ظاهر

می شود ، بی آنکه تو متوجه اش شوی!

تو در آیینه به خود می نگری ،

اما خود را نمی بینی!

خواب از بند خاک رها می شود ،

در رگهای درخت جاری می شود

و در برگهای سبز بی شار می رقصد.


+نوشته شده در دوشنبه 92/3/27ساعت 3:29 صبحتوسط مولود | نظرات ()
طبقه بندی: ()